حس خوب...♥

  • خانه 

خودمو دوس دارم:)♥

14 شهریور 1399 توسط زوج متعالی♥♥

بـــه نـــام خـــدا?

راستش بچه ها میخواستم درارتباط با موضوعی که خییییلی اخیراااا کاملا حسش میکنم باشماهم صحبت کنم وانتقال تجربه بدم?

اگر اماده اید بزن بریم سراغ یه موضوع فوووق مهم?

حقیقتش من اوایل اصلااااا براخودم واقعا انرژی ووقت نمیذاشتم

یعنی جوری بود اول میگفتم بقیه بعد خودم

بعبارتی فقط فــــکر میکردم خودمو دوس دارم…
اما درحقیقت خودمو دوس نداشتم
چون اگر دوس داشتم براارامش خودم وقت میذاشتم

این روزا خییییییییییییییییییییییلیییییییی براخودم هزینه میکنم????????????????????????

هرنوع هزینه ای که فکرکنی?
نه فقط مالی هااا

ماااالی
وقت
انرژی
قدرت
تحمل سختی
کارکردن

یعنی هرچی من درامد دارم هرچی تایم دارم هرچی قدرت وانرژی دارم صرف ارامشم میشه❤️☺️

اصلااااا درراه های بد هزینه ی الکی خرج نمیکنم…

خیلی خودمو واقعا دوس دارم..
به همین خاطر دارو ندارم رو بخاطر ارامشم میدم

بچه ها تواین پست میخوام از تغییرات بگم که چطور خودمو دوس دارم?

خب اول اینکه من صبح ها که بیدار میشدم قبلنا اصلا بخودم نمیرسیدم عین خیالم نبود موهام رو شونه بزنم نزنم

مسواک بزنم نزنم…لباس تروتمیز بپوشم یا نپوشم

اصلا عین خیالم نبود جای خوابم چطوره،پتو وبالشتم ماله خودم شخصیه یا عمومیه که روشون میخوابم

تااین حد خودمو دوس نداشتم وبراخودم اهمیتی قائل نبودم

اماازوقتی که خودمو دوس دارم صبح هاکه بیدارمیشم همیشه مسواک میزنم،بخودم صبح بخیر میگم،به روحم جملات مثبت میدم تغذیه شه بعدش لباس های تروتمیز میپوشم ولباس خواب رو عوض میکنم☺️☺️

گاهی عطر میزنم…
موهام رو شونه میزنم گیره میزنم…

صبحانم رو اماده میکنم نمیگم بیخیال صبحانه براچیه?

یا قبلا من برام مهم نبود که دیگران رو دارم دراولویت قرارمیدم نه خودمه…
هرکی هر کمکی میخواست سریع حاضر میشدم بدون اینکه توجه کنم خودم شرایطش رو داشتم یانه

اما این روزا اصلا همچین کاری نمیکنم…
تایم ورزش مادرمم زنگ بزنه جواب نمیدم خخخ?
باخیال راحت گوشیم رو بیصدا و میذارم رو حالت هواپیما وورزش میکنم

بارها شده نذاشتم رو حالت هواپیما تماس داشتم و جواب ندادم…به عمدهم جواب ندادم ..
چون بدنم سرد میشد بعدش دوباره باید تمرین میکردم طرف که خبر داره خودم بهترمیدونم❤️?

چون خودمو دوس دارم نمیخوام اذیت کنم خودمو

یا مثلا بعضی وقتا حوصله ورزش رو ندارم…اما چون خودمو دوس دارم میگم صبا بدو تایم ورزشه مگه دوسم نداری؟پس پاشو دیگه???

یا مثلا اطرافم رو گل وگیاه کاشتم خوشگلا چون میخوام روحم تازه بشه لذت ببرم وارامش ببینم

خب اگر خودمو دوس نداشتم که عین خیالم نبود توچه محیط اتاقی ام

یا اتاقم رو هرروز مرتب میکنم…
لباسام رو وسایلام رو کتابام رو نمیذارم اشغال دورم باشه سریع تمیز میکنم
چون خودمو دوس دارم?

یا قبلا خیییلی بامادرم بحث میکردم داد میزدم وقتی غر میزد الان خودمو لایق ارامش میدونم بخاطر همین درمقابل هر حرفی حتی بدترین حرف سکوت میکنم لبخند میزنم واروم باهاش حرف میزنم?

برام خییلی لباسام وسر وضعم مهمه…
حتی دیربرسم جایی باید لباسام اتو بشن?? وازشب قبل لباسام رو ست میکنم که چی رو باچی بپوشم

من اصلااااا لباس بیرون زیاد ندارم چنددست مانتو دارم وچندتاروسری…

ولی همیشه منظم و مرتبشون میکنم و همینارو قشنگ باهم متنوع ست میکنم

من وقتی میخوام برم حوزه خب خیلیا رو دیدم با تونیک میرن حوزه و عین خیالشون هم نیست…
من اصلانمیتونم اینطور…

بنظرم ادمی که خودشو دوس داره به سرو وضعش اهمیت میده واین ربطی به پولداری نداره

یا مثلا من قبلا حمام دیر به دیر میرفتم دیگه بوی گند میدادم تابرم حموم…
موهام چرب میشد خیلی بوی بد میداد تامن میرفتم حموم

ولی الان اصلااا اینطور نیستم یه روز درمیون میرم حمام?قطعاااا چون خودمو دوس دارم

وقتی صبح ها ازخواب بیدارمیشدم جام روجمع نمیکردم عین خیالم نبود اصلا پتو وبالشت شخصی انتخاب نکرده بودم

اما این روزا بالشت شخصی دارم پتو شخصی دارم میشورمشون هررروز وقتی ازخواب پامیشم اول جام رو جمع میکنم چون خودمو دوس دارم☺️

یا قبلا تغذیه اصلا درست حسابی نداشتم…
برام مهم نبود کی صبحانه میخورم کی ناهارکی شام میان وعده چی میخورم…
اما الان همش طبق نظم وبرنامه ست

قبلا وقتی میرفتم بیرون دلم نمیومد براخودم چیزی بخرم …پولام رو جمع میکردم الکی??

خواهرم براخودش چی میخرید مامانم همه همینطور من دلم نمیومد…

تازه وقتی یچی هم میخریدم هی نگه میداشتم برا مهمانی برا بیرون و اصلا استفادش نمیکردم

اما الان میرم بازار براخودم چی میخرم البته بابرنامه ریزی?
تازه همون لحظه هم استفادش میکردم اصلااااانگهش نمیدارم برا فردا که برم مهمانی مثلا?

بنظرم ادم دوروز زنده س اینقدر بدم میاد اونایی که چی میخرن ونگه میدارن برا مهمانی فقط و…

هیچ کس مهم ترازخودت نیست…
ظرف میخری سریع استفاده کن…
لباس میخری استفاده کن…
مهمان ومردم مهم ترن یاخودت؟؟؟

قبلا بدنم مثل کویر میشد تابرم اب بخورم…
الان برنامه دارم و مرتب اب میخورم?

چون خودمو دوس دارم دیگه ازبدنم محافظت میکنم وحق النفس رو ادا میکنم

من اگر میخوام برای خدا فرد مفیدی باشم باید روح وجسم سالمی داشته باشم?

قبلاکتاب نمیخریدم چون فکر میکردم اتلاف پوله…
الان اصلااااا این فکر رو ندارم…
و به محض اینکه پول میاد دستم کتاب میخرم☺️

قبلا وقتی بیرون یه سوتی میدادم دیگه همش خودمو عذاب وجدان میدادم که الان چرا سوتی دادم?
وااای چقدر خنگی آبروت رفت…
چقدربد حرف میزنی

اما الان وقتی سوتی بدم میخندم?
میگم صبابابا ولش کن بیخیاااال هرچقدر دلت میخواد سوتی بده ازادی?

بخودم میگم مگه فلانی کی بود که آبروم بره??

من فقط باید حواسم باشه آبروم پیش خدانره☺️

بقیه عروسکای خدان…

خودمو که دوس دارم درنتیجه به بهداشتمم بیشترازقبل اهمیت میدم???

خودمو که دوس دارم نظم بیشتری هم وارد زندگیم شده لباسام رو ازبیرون میام مرتب میکنم که به زحمت نیوفتم☺️

شلخته نمیرم بیرون…هرچی رو درمیارم میذارم سرجاش که شلخته نباشم

ازوسایلام خییلی مراقبت میکنم که به زحمات نیوفتم بخوام مجدد بخرم

ایناهمههه بخاطر همینه خودمو دوس دارم من اگر خودمون دوس نداشته باشم که براارامشم وقت نمیذارم

وزنم یخورده میره بالا ورزش میکنم چون مسئول بدنم هستم

اهنگ ها چرت وپرت گوش نمیدم چون دپرسم میکنه وحالم رو بعدش بد میکنه☺️

براارامشم کلیییییی کار انجام میدم?

ساعت خوابم رو دارم تنظیم میکنم که ارامشم بیشتر باشه☺️

عینکم رو مرتب استفاده میکنم بااینکه چشمام زیاد ضعیف نیست،اما براچشمام ارزش قائلم که بدترنشه

به پوستم اهمیت میدم که لک نزنه و..?

وااای چقدر بده کسی خودشون دوس نداشته باش تصورکن??

اصلااااا براخودش ارزشی قائل نیست میزنه همه چی رو خراب میکنه وزندگیش رو داغون


بگم چیکارکن خودتو دوست داشته باشی؟

بخودت اهمیت بده،براارامشت هزینه کن همهههه جور هزینه ای،خودتون دراولویت قراربده،اعتماد بنفست رو تقویت کن(کتاب روانشناسی عزت نفس)رو بخون.❤️

 

writer:S.Gh

 نظر دهید »

تاازلذت های زودگذر نگذری به لذت های عمیق نمیرسی:)

13 شهریور 1399 توسط زوج متعالی♥♥

بـــه نـــام خـــدا?

 

سلام دخترای گل وگلاب:)

راستش داشتم کتاب راز رو میخوندم یه جمله نوشته بود"هرکاری لذت نداشت رو انجام نده"دیگه گفتن باهم صحبتی داشته باشیم?

اگرما هرکاری #دلمون خواست رو انجام بدیم و به هرکاری که لذت داشت دست بزنیم بعد یمدت میشیم تنبل راحت طلب لذت گرا هوای نفس پرست?

چون هممون میدونیم درطول روز کارایی هست که اصلا حال انجامش رو نداریم و لذتی نمیبریم ازراحتیمون بگذریم اما انجامش میدیم

مثلا ورزش کردن یه جمله تویه کتابی خوندم که نوشته بود غالبا تو حوصله نداری از جای گرم ونرمت بگذری وبری بدو بدو کنی نفس نفس کنی و…

اما باید بری… چون اگر الان سختیش رو نکشی ده برابر بعدا به صد مریضی دچارمیشی

بنابراین نمیتونیم بگیم نخ لذت رو بگیریم وهرجا مارو کشوند ماهم بریم دنبالش

درطول روز کارایی هست که اجبارا باید انجامش بده هرچندتکراری هرچند اجباری مثل سرکاررفتن،مثل ورزش کردن و…

درثانی لذت هم زیادیش خوب نیست…
چون برات تکراری وزده کننده میشه.

قطعا تجربه کردی وقتی یه لذتی رو داری میبری به طمع بیشتر بیشتر دنبالش میری میبینی دیگه مثل باراول نیست ودلت رو میزنه

مثلا من خودم بیسکوییت کاکائویی ویفری خیلی دوس دارم:)
یه بار خیلی ازش خوشم اومد یکی خوردم خواستم یکی دیگه هم بخورم دیدم داره حالمو بد میکنه

اصلاااا این غرب شرق مذهبی غیر مذهبی نداره

هرکسی تابع راحت طلبی بشه کم کم تابع لذت گرایی میشه تنبلی و…بعدم حسرت و پشیمونی میادسراغش

پس ما همیشه قرارنیست ازهرکاری حتما"لذت"ببریم تاانجامش بدیم?

ولذت هم حد ومرز داره اگر ازحدش بگذره اثر معکوس و حال بهم زن میذاره?

بدون تقلید وکاملا اکتسابی میگم.
خودم بشخصه خیییلی وقتاازخواب بیدارمیشدم وبرنامم رو میدیدم ومیگفتم بازهمون کارا…

اما الان میفهمم موفقیت یعنی انجام کارهای #درست تکراری☺️

قرارنیست همیشههه لذت ببری

قرارنیست هرکاری انجام میدی بشی فول انگیزه

تو فقط کاری که میدونی درسته رو انجام بده

زمانی که تصمیم گرفتم برنامه کودک ببینم…
اوایل بخودم میگفتم چه مسخره صبا توبزرگ شدی?
یعنی چی این برنامه کودکا؟

اما تکرارش کردم انجام دادم دادم و…
تاکم کم فهمیدم چقدر برنامه کودک منو میبره به دوران بچگی هام?

دیدم توبرنامه کودکا هییچ قانونی نظمی نیست هر کارکتری هرکاری بخواد خارج ازقانون انجام میده…
پرواز میکنه… خودشو تویه چیزکوچیک میتونه جابده… له میشه زیر ماشین ودوباره سالم میشه

منو دورمیکنه از زندگی با قائده ونظمی که نمیشه همه کارکرد

بی دلیل شادن… باچیزای کوچیک خوشحال میشن…ارومه شلوغ نیست…ماشین نیست کثیفی نیست… ادمای غرغرو نیستن

دقیقا همون چیزایی رو داره که دنیای واقعیت نداره

همینکه بفهمی کارت درست برای انجامش بسیااااار کافیه

بقیش رو فقط انجام بده…
فقط برو…
اصلا نگاه نکن نتیجه کی میاد…
نگاه نکن به اینکه عع انجامش دادم بهم حس لذت ندادکه!

فقط انجام بده…
نتیجه زمانی نمیاد که مدام بهش فکرکنی…
نتیجه وقتی میاد که رهاش کنی

مثل سیب زمینی توروغن سرگازه…
تاوقتی بالا سرشی هیچ خبری نیست سرخ نمیشه..
کافیه بیای دودیقه سرت توگوشی یا فاصله بگیری میسوزه??

لذت گرایی رو ملاک کارهات قرارنده…
لذت های عمیق حالا حالا مشخص نمیشه…

ازبس لذت ساده رو چشیدی فکر میکنی هرکاری انجام میدی سریع باید لذتش رو بهت نشون بده

ورزش میکنی سریع میگی عع چرا الان باز بیحال شدم؟یعنی همون ده دیقه جواب داد؟

کلیپ انگیزشی میبینی میگی عع همون۵دیقه حالمو خوب کرد!!؟؟؟

میبینی؟
همش دنبال نتیجه ای
درصورتی که بعضی کارا به زودی نتیجه نمیدن

کی میگه لذت نبر؟
ببر اما یادبگیر کنترلش کنی…
جوری نشه که بجای اینکه تو کنترل کنی لذت رو،لذت تورو کنترل کنه!

بعضی لذت هارو کلا باید حذف کنی…
بعضی لذت هارو باید بچشی ولی ازحد خارج نشی دیگه…زیاده روی نکنی…
مثلا غذا رو بخور لذذذذتش هم ببر ولی وابستش نشو که دیگه شکم پرست بشی

بعضی لذت هارو باید پس بزنی تابرسی به لذت های عمیق تر

به پا یهو لذت گرا نشی?

یعنی عقلت رو بدی به هوای نفس تابخودش به هرسمت بکشه

واااااای وااااااای چه شود

منم دلم میخوادکارنکنم…
منم دلم میخواد ورزش نکنم…
منم دلم میخواد درس نخونم…
منم دلم میخواد غذاهاخوشمزه خوشمزه زیاد بخورم…
منم دلم میخواد لباس نشورم…

خخخخ

ولی تااااااوان دارن اینا

بچه هاهرروز سعی کنید به عمد با هوای نفستون ولذت گرایی بجنگید…
مثلا تشنته یه۵دقیقه صبرکن بعد اب بخور…
گرسنته غذارو بذارجلوت۵دقیقه بعد بخور…

رون مرغ رو دوس داری اینبار بده به یکی دیگه بخوره…
با دوس داشتنی هات مقداری بجنگ?

اینقدر” من من “یا “برمن"نکن

لباس هات رو ننداز لباسشویی خودت بادست بشور…
ظرف تخم مرغی بدت میاد بشوری بگو امروز من میخوام ظرف تخم مرغی بشورم

یه لباس رو دوس داری بگو باشه یه هفته بعد میخرم…
بستنی دوس داری بگو باشه فردا میخرم

خودت ازالان اینویادبگیز تافردا بتونی بچه صبوری هم باربیاری

به بچت پس فردا نگو:
برات بستنی نمیخرم توباید تنبیه بشی،باید صبرت زیاد بشه،بایدیادبگیری!!

اخه توخودت تو سن ۴،۵سالگی اینارو میفهمیدی که داری به بچت میگی؟!

بهش بگو انگاراین سوپریه بستنی نداره بریم سوپری یه۵۰متراونور تر…
یابگو اون سوپریه بستنی ها خوشمزه تری داره بریم ازاون برات بخرم…

یا دلش بستنی میخواد ظهره بگو باشه عزیزم شب میریم باهم میخریم ازاونورم میریم پارک…

اینطور بچه کم کم یادمیگیره غیر مستقیم صبر رو یادبگیره

تواگر میخوای بچه لذت گرایی تربیت نکنی خب باید خودت اول یادبگیری که به هرلذتی بله نگی…
کنترل کنی…
بتونی بگذری…

حرف آخر:

تاازلذت های زودگذر نگذری به لذت های عمیق نمیرسی?

 

writer:S.Gh

 نظر دهید »

نجوای امام سجاد هنگام دفن پدر

12 شهریور 1399 توسط زوج متعالی♥♥

مقرم در کتاب مقتل الحسین (ع) نیز می‌گوید: چون امام سجاد(ع) آمد، بنی اسد را دید که کنار کشتگان گرد آمده‌اند و سرگردانند؛ نمی‌دانند چه کنند و کشته‌ها را نمی‌شناسند، چون بین بدن‌ها و سرهای مقدس جدایی انداخته بودند و گاهی از بستگان آنان می‌پرسیدند؛ امام سجاد به آنان خبر داد که برای دفن این اجساد پاک آمده است. آنان را با نام و مشخصات معرفی کرد. هاشمیان را از دیگران شناساندند. ناله و شیون برخاست و اشک‌ها جاری شد و زنان بنی اسد مو پریشان کردند و سیلی به صورت زدند و بلند گریه کردند. سپس امام سجاد (ع) به محل قبر آمد، کمی از خاک‌ها را کنار زد، قبری حاضر و آماده، آشکار شد و حضرت دستان خود را زیر کمر امام حسین(ع) گشود و گفت: «بسم الله و بالله وعلى ملّة رسول الله، صدق الله ورسوله،‌ ماشاء ولا حول ولا قوة إلاّ بالله العظیم.» امام به تنهایی بی‌آنکه بنی اسد در این کار همراهی‌اش کنند پیکر مطهر را وارد قبر کرد و به آنان گفت: همراه من کسی هست که یاری می‌کند. هنگامی که او را در قبر نهاد، ‌صورت بر آن رگ‌های بریده گذاشت و گفت: خوشا سرزمینی که پیکر پاک تو را در بر گرفت! دنیا پس از تو تاریک است و آخرت با فروغ جمالت روشن است، اما شبِ بیداری و غم است و اندوهگین همیشگی، تا آنکه خداوند برای خاندان تو سرای آخرت را برگزیند که تو در آنی، سلام و رحمت و برکات الهی بر تو باد از من، ای فرزند رسول خدا.»

 نظر دهید »

ازتخم مرغ لذت ببر تابتونی ازکباب هم لذت ببری:)♥

05 شهریور 1399 توسط زوج متعالی♥♥

بـــه نـــام خـــدا?

سلام دوستان گلم حال احوالتون چطوره؟ :))

بزن بریم ادامه مطلب که یه صحبت مهم دارم?

ازهمین چیزای ساده که داری لذت میبری؟
anonymous poll

اره خیلی – 9
??????? 53%

ای بگی نگی! – 5
???? 29%

نه:( – 3
?? 18%

? 17 people voted so far.

بخودت میگی کاش جای فلانی بودم؟
anonymous poll

اره خیلی – 3
??????? 33%

گاهی اره – 3
??????? 33%

نه – 3
??????? 33%

? 9 people voted so far.

حقیقتش من خودم قبلا خیلی دلم میخواست جای بقیه باشم…

هرجا میرفتیم وهرکی رو میدیدم دلم میخواست جاش باشم…

ومشخصه این ناشی از راضی نبودن اززندگی خودم بود

کم کم فهمیدم هرچی من دارم بقیه هم دارن…
پس چرا دلم میخواد جای بقیه باشم؟

فهمیدم اونایی که دلم میخواست جاشون باشم از زندگیشون ازهمون چیزایی که دارن لذت میبرن

فهمیدم من ازشون میگذرم… من براحتی ازلذت ها ولحظات خوبی که توزندگیم دارم براحتی میگذرم…

فهمیدم تاازچیزای ساده لذت نبرم ازچیزای بزرگترلذت نمیبرم

دیگه به لحظه لحظه زندگیم دقت میکردم وسعی میکردم لذت ببرم

ازشستن لباس ها توحیاط پیش باغچه?

ازتوباغچه بودن وقتی درختارو اب پاشی کردم?

ازهوای خنک بعدازظهر?

ازحمام اب سرد بعدازورزش?

ازغذاخوردنام و…

ازهمه چی دیگه لذت میبردم

یعنی کامل خودمو میذاشتم توهمون لحظه و براحتی ازش نمیگذشتم

گاهی با اجیم مینشستیم من میگفتم من دارم لذت میبرم ازاین هوا…اجیم میگفت ازچی این هوالذت میبری:))

دیروز ازهوای خوب توفروشگاه لذت میبردم…یه سکوت مطلق…یه بادخنک …ردیف به ردیف چیزای رنگ رنگی??قدم زدن توهرراهرو…

چیزایی که براحتی بقیه ازش میگذرن من واقعا لذت میبرم

وقتی بوی غذا تو خونه میپیچه… ممکنه هیچ کس دقت نکنه… اما حسابی من لذت میبرم

من حتی زیرپتو موقع خواب ازجای گرم ونرم وبالشت نرمم لذت میبرم

ازاب خنک زدن به صورتم اول صبح لذت میبرم

ازصبحانه خوردنام…

ازپهن کردن لباسام رو بند توحیاط…
همزمان بوی مایع لباس…بادخنک…یادقدیم میوفتم ولذت میبرم

ازدیدن غروب تومسیرراهم لذت میبرم

ازاب پاشی درختا بعد بوی خوبی که میاد لذت میبرم

☺️☺️

ازخشک کردن صورتم بعدازشستن لذت میبرم

واقعااااا من ازتک تک این اتفاقات که غالبا براحتی ازش میگذرن من لذت میبرم

بعد یکی مثل اون خانومه دیروز توفروشگاه میگه چقدر زندگی بده…
من ولی دارم لذت میبرم?

اینه فرق ماادما

ازشستن ظرفالذت میبرم ..بوی مایع خوب…اون ظرف های شیشه ای…

ازنگاه کردن به جوانه های تازه لذت میبرم☺️

من ازهمهههه چی لذت میبرم

دیگه اینقدر عادت کردم ازهمه چی لذت ببرم که هرجا میرم قشنگ میتونم وقتی برگشتم همه لذت هاش رو براتون تعریف کنم

مثلا اون بعدازظهرکه رفتم مزارشهدا چندروز پیش… دیدی من هم ازهوای خوب گفتم ازهمه حس وحالش؟؟

هوای خنک وخوبی بود…صدای روضه میومد…پرچم هااروم اروم تکون میخوردن به ادم ارامش میداد…غروب قشنگ.. صدای قران اذان…

کسی که نمیتونه ازلحظات ساده لذت ببره… میگه خب هیچی نبودکه رفتیم یه فاتحه دادیم اومدیم بدنبود یه روضه ای هم بود!

بچه ها من معتقدم تاازچایی خوردن لذت نبریم از نسکافه های گرون قیمت هم لذت نمیبریم

تاازهمین اتاق ساده مون لذت نبریم ازاتاق های لوکس لذت نمیبریم

تاازباغچه ی توحیاطتتون لذت نبری از باغ های زیباترلذت نمیبری

چون یادنگرفتی لذت ببری

تو وردارن ببرن توبهترین باغ های شمال چون بلد نیستی چطور لذت ببری نمیتونه حال کنی

فوقش میگی هواخوب بود طبیعت قشنگ بود

اماکسی که واقعاهمین لذت های ساده قشنگ حس میکنه ورداری ببری شمال یه صفحه میتونه ازویژگی هاش باجزئیات دقیق بگه…

??

هواخنک بود صبح ظهریخورده گرم میشد ولی بازم قشنگ حس میشد…شب یه هوای ملایم ومرطوبی داشت…
توباغ هاش صدای پرنده هابه دل مینشست…
یه غذایی خوردیم تخم مرغ ساده بود اما اینقدر چسبید…
درختا بلند…
نورافتاب ازبین درختا میخورد به صورت ادم خیلی حال میداد☺️

بچه هااگر یادنگیریم ازهمین چیزایی که داریم لذت ببریم اگر بیشترهم بهمون بدن بازم نه شکر میکنیم ونه لذت میبریم

فکر میکنی چرااینقدر گیر نداشته های زندگیمونیم؟؟

مااگر داشته هامون بخوایم بشماریم اصلا قابل شمارش نیست!!
ولی نداشته هامون قابل شمارشه…
امابازم گیر نداشته هاییم…

چون لذت نمیبریم ازهمون چیزایی که داریم…

علت اینکه همش دلت میخواد جای بقیه باشی چون فکرمیکنی زندگی بقیه گل وبلبله زندگی تودرب وداغونه

آوازدهل ازدورخوش است??

وقتی ازچیزای که داری سعی میکنی لذت ببری… تازه متوجه قشنگی های زندگیت میشی?

زیادشکرگزاری کن… درپایان روز یه بند تسبیح بگیر و دونه دونه شکرگزار نعمت هایی که داری باش تانعمتای بیشتر واردزندگیت بشه

توباید یادبگیری ازهمین چیزایی که داری لذت ببری…

وقتی ازهمین داشته هات لذت نمیبری بیشترم داشته باشی بازم شرایطتت همینه ناشکر ی وبراحتی میگذری

دیدی بعضی ها پول چندانی ندارن اما میرن بازار یه بستنی میخورن یا یچیزکوچیک میخرن لذت میبرن?

اما بعضی ها پولدارن حساب پدرشون رو خالی میکنن وقتی میرن بازار امابازم ازدرون داغونه ولذت نمیبره?

مورد اولی باخودم بودم???

من ازروزی که فهمیدم باید ازاتفاقات ساده لذت ببرم…
واقعااااا حس میکنم خوشبخت ترازمن نیست

اینو عمیقااااا باور دارم☺️

گاهی ازبس فکرمیکنم وباور دارم خوشبختم خیلی…که بخودم میگم صبا دیوونه شدی توکه توزندگیت کم وکاست هم داری…

اینقدر بچه ها میرم تو عمق خوشبخت بودنم?

یعنی اینقدر لذت میبرم وغرق داشته هام هستم که واقعا باوردارم خوشبخت ترازمن نیست

باور دارم من خیلی خوش شانسم…باوردارم همه چی توزندگیم خدابهم داده… باور دارم کم وکاستی انگار توزندگیم نیست…

درحقیقت هست اما من دیگه نمیبینمشون

انگاریه دختری هستم توکاخ زندگی میکنم همههههه چی خدابهم داده… درنازو نعمتم❤️

بعضی وقتا بخودم میگم یعنی واقعا خوشبخت ترازمنم هست؟??

بچه هااینارو که میگم واقعااااا باورام شده…

اینکه همینجوربگی خوشبختم…
بااینکه عمیقا باور کنی زمین تااسمون فرق دارن?

 

به نعمت ها وداشته هات بیشترفکرکن:)

 

writer:S.Gh

 1 نظر

مهربون ترین پزشک زندگیم روزت مبارک:)♥

01 شهریور 1399 توسط زوج متعالی♥♥

بــه نـــام خــدا?

سلام دوستان حالتون چطوره؟

پزشک خوبی براخودت هستی؟
anonymous poll

ای بگی نگی – 3
??????? 50%

نه صبا – 3
??????? 50%

اره خیلی
▫️ 0%

? 6 people voted so far.

امروز۱/۶/۹۹شنبه ست وروزپزشک?

حقیقتش من واقعا حس میکنم یه پزشک مهربون درونم دارم که تواین یه سال اخیر مخصوصا خیییلی ازم مراقبت میکرد…
امروز روزشه?میخوام ازش تشکرکنم?

ممنون که کنارم بودی،توهم پزشک من بودی وهم پرستارم…

خیییلی پزشک مهربونی هستی…
راستش اصلاااا توعمررررم نه توخواب ونه تو بیداری پزشکی به مهربونی توندیدم…

خوشحالم ازاینکه کنارم بودی وهستی…

قطعاتو نزدیک ترین فرد به منی…
کسی که من میتونستم باخیال راحت بیام پیشش

همیشههههه باحوصله پذیرای تمام ناامیدی ها،تمام کم انگیزگی ها،تمام احساس شکست های من بودی…

خیلی قشنگ نوازشم میکرد… وقتی من عصبانی بودم مثل پزشکی مهربون باهام حرف میزدی ودستت رو میکشیدی روی سرم

الان یه مقداربیشترازیکسال میگذره که تورو پیداکردم و فهمیدم تنها نیستم

خیییلی دلسوزانه تمام زخم های مرا التیام دادی…

من وقتی تورو پیداکردم…پرازگریه بودم… پراز ناکامی مثل دختربچه ای که یه گوشه باترس زانوهای خودش رو بغل کرده بود…

یه لباس سفید پاره پاره و کثیف پوشیده بود با موهای باز،و صورت و بدن زخمی…
ودرحال گریه و غم…
ودرتاریکی نشسته بود…

نمیدونم من تورا پیداکردم یاتو مرا پیدا کردی…

اما الان یه کودک شاد و پرهیجان ام??

دیگه اون زخم ها خییییلی محو شده…دیگه لباس های کهنم رو دراوردم توبرام لباس قشنگ خریدی…موهام روشونه زدی بستی… شبانه روز ازیکایک زخم هام مراقبت کردی…

برا اتاق تاریکم لامپ وصل کردی که همه چی رو تاریک نبینم…

بهم روشنایی های زندگیم رونشون دادی…

موجود بی صبری بودم که اینقدر صبور بودی که منم صبور کردی

ولی راستش?بعضی وقتا دلم میخواست بزنمت اخه خیییلی خونسرد بودی درلحظات خیلی سخت زندگیم

اما الان میفهمم اگر نااروم بودی منم نااروم میشدم

ممنون که همه کس من شدی…پدرم شدی مثل کوه پشتم بودی… مادرم شدی شبانه منو بغل میکردی…خواهر وبرادرم شدی که بامن همدردی میکردی…

یکی ازبهترین اتفاقات زندگیم پیداکردن توبود…
نمیدونم چطور باید تشکرکنم اما شک ندارم تو بهترین پزشکی هستی که با تمام وجودم دوستش دارم….

هیچوقت عجلم نمیکردی… بعضی وقتا دیگه شرمنده تومیشدم میگفتم چخبره اینقدر داره برام تلاش میکنه اخر نتیجه هیچ?

اما توبهم ارامش میدادی و میگفتی من ازتو نتیجه نمیخوام اروم باش وفقط تلاش کن…

میگفتی من مثل بقیه نیستم…من بدون مزد کنارتم…تاهمیشههههه… چه گناه کنی… چه کاردرست انجام بدی… چه کم انگیزه باشی… چه غرق انگیزه…
من کنارتم همیشهههه….

راستش چرا دروغ بگم اوایل ازت میترسیدم که نکنه توهم مثل بقیه اومده باشی که بهم اسیب بزنی اما اینقدر مهربانانه پیشم بودی که همه رازهام رو بهت گفتم☺️

درلحظاتی که سختم میومد ازدردام بگم…
تو اروم اول بهم ارامش میدادی… من کنارتم صبا…به من تکیه کن… من به هیچ کس نمیگم… من اصلااااا سرزنشت نمیکنم… من ازتوام…. من اصلا سرت داد نمیزنم… تنبیهت نمیکنم ….

خییییییلی ممنونم ازت???

خیلی داغون بودم درست مثل این دختر

دنیارو همش سیاه میدیدم…

نمیدونستم به کی وکجا تکیه بزنم؟

بایه عالمه زخم الان باید چیکارکنم… تو منو دراغوش گرفتی…اولین باربود حضور کسی رو قشنگ حس میکردم

الان دیگه اون دخترنیستم… الان دیگه تبدیل شدم به دخترشاد…پرانرژی…تلاشگر…دیگه لباس های خوشگل برام خریدی… موهام رو شونه زدی…بهم لبخند یاددادی…نقاط تاریک زندگیم رو برام زدی کنار… روشنایی های زندگیم رو بهم نشون دادی…مثل این دخترم

بهم توانایی هام رو نشون دادی… بهم یاددای منم میتونم مفید باشم… شدم انگیزه خیلیا…کلی درس یادگرفتم….

فهمیدم وباورکردم من خوشبخت ترین دختری ام که روی این کره ی زمین زندگی میکنه

همچین کودکی نتیجه تلاش های توبود???

توفقط پزشکم نبودی… معلمم بودی… معلمی خییییییلی دلسوز بسیااااااار صبور…

خیییییلی وقتا من خودمو باور نداشتم اما بهم گفتی من باورت دارم صبا فقط برو جلو

راستش الان دیگه خودمم خودمو باور دارم?

راستش من تودوره تقویت باورگفتم تاخودت خودتو باور نداشته باشی کسی باورت نداره…

اما توحتی قبل ازمن منو باور کردی…

خیلی وقتا گریه کردم…توسرزنشم نکردی بغلم کردی نگفتی حق گریه نداری…
میگفتی گریه کن اشکال نداره دلت اروم میشه اما فردا خبری ازگریه نیست فقط تلاش

راستش خیلی خوب میشد بهم میگفتی گریه کن چون دلم پربود وفرداش باقدرت ادامه میدادم ..

بهم یاددادی شکستم خوردم نذارم روزم خراب بشه و بقیه کارام رو انجام میدم

حتما یادته ازشکستی که منو به گریه انداخت اما داشتم برنامم رو اجرامیکردم…

انگارمن بهتررررررین استاد دنیا …. بهترین معلم دنیا پیشم بود

همهههه حرفات درست بود…همشششش…
هرجا که بهم گفتی صبا نرو این راه رو ومن رفتم بعدش پشیمون شدم

اماتوسرزنشم نکردی… محکم بغلم میکردی میگفتی اشکال نداره

راستش من توزندگیم کلی سرزنش شنیده بودم اما تواصلااااااااا حتی یه بار سرزنشم نکردی…

من حرف زدن بلد نبودم روزااول چقدربهت فحش دادم ببخشید?
اخه من بلد نبودم حرف بزنم فکرمیکردم دوباره اومدی توهم که منوله کنی

الان واقعا باخودم با تو بابقیه در صلحمم…
دعوا ندارم… خداروشکرکه باتو اشناشدم❤️

مهم ترین ویژگی هایی که ازتو یادگرفتم این بود…پشتکارداشتن… منتظر نتیجه نبودن…صبووووور بودن

 


روز پزشک مبارک بهترین پزشک زندگیم

 

writer:S.Gh

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

حس خوب...♥

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مذهبی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس