تغییر درد داره!♥
بـــه نــام خـــدا❤
دخترا حالتون چطوره؟
راستش میخوام درمورد یه موضوع مهممممم باهاتون صحبت کنم
اونم “تغییره”
بچه ها؟
من ادم فوق العاده ترسویی بودم…
اینقدر خانواده کارامو انجام میدن…
که حق نظر دادن نداشتم…حق انجام کاری نداشتم…به همین خاطر ترسو بار اومده بودم
کم کم اعتماد بنفسم بالارفت…
کم کم توانایی هام رو باور کردم…
کم کم شروع کردم استعدادم رو نشون بدم…
کلا یه ویژگی که خانواده من گاهی نشون میدن اینه که کلا ناامیدن ازتغییر.
یعنی وقتی بهشون پیشنهادی میدادم میگفتن غیر ممکنه
اما من یه ویژگی خوبی که داشتم ودارم اینه که کاری ندارم نظر بقیه چیه.
کاری که میدونم درسته رو انجام میدم.
حتی اگر بقیه بگن نمیتونی.
من مصمم ترمیشم وذره ای در انتخاب من نظرشون تاثیری نداره
من باااااارهاااااا خودم تصمیم گرفتم و کاری که همه مخالفش بودن رو انجام دادم وبعدش دیدن اره انتخابم درست بوده تشویقم کردن
ولی چون ترسو بودم…
ازتغییرهم میترسیدم…
فکر میکردم زندگی یعنی انجام کارهای تکراری بدون یه قدم جلو برداشتن
یجورایی سر جام درجا میزدم باوجود تمااااام استعدادهای زیادم
فکرمیکردم که ادم اول باید نترسه بعد قدم بر داره…
فکر میکردم تغییر بدون نگرانی و استرسه…
چقدر بااین فکر عقب موندم اززندگی
چقدر بااین تفکر باوجود استعداد های فوق العاده سر جام درجا زدم
تااینکه متوجه شدم تغییر درد داره…
تغییر بااسترسه..
تغییر بانگرانی همراهه…
تغییر رنج وعذاب داره…
تغییر به گریه تورو میندازه…
توتغییر تنها ترین میشی…
صرفا هیییییچ کس رو اطرافت نمیبینی….
فهمیدم میخوام تغییرکنم بقیه مسخرم میکنن حتمااااا…
فهمیدم اگر میخوام تغییر کنم دیگه نباید هر نوع لذتی رو مثل بقیه ببرم…
فهمیدم باید متفاون باشم ومتفاوت عمل کنم…
فهمیدم تغییر بدون ترس،یعنی درجا زدن روی همون زندگی قبل
فهمیدم حتی اگر بترسم بلرزم باز باید به سمت جلو حرکت کنم
فهمیدم هیییییچ راه انتخابی توزندگی ندارم مگر اینکه خودمو بندازم توترسام
حضرت علی(ع)میفرمایند:
إذا هِبتَ أمراً فَقَع فیهِ فإنَّ شِدَّةَ تَوَقّیهِ أعظَمُ مِمّا تَخافُ مِنهُ.
هرگاه از کاری ترسیدی خود را در آن بینداز زیرا ترس از آن کار بزرگتر از خود آن کار است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 501 ، ح 175
واقعاااااا همینطوره عجب حرفی زدن حضرت علی???
بچه ها ترس ازانجام دادن یه کاری از انجامش بدتره
قطعااااا بارها برات اتفاق افتاده ازچیزی میترسی اما وقتی انجامش میدی میگی این که ترسی نداشت!
یاحداقل اونجور که من توفکرم بزرگش کرده بودم ترس نداشت
میبینی؟
ماهیت ترس اینه که بیخوده الکیه.
۹۰%ترسات اتفاق نمیوفته
ترس ها مثل جعبه ای باظاهر وحشتناکه که درونش پوچ وتوخالیه…
مثل سرابه که ازدور انگار ابه میای نزدیک میبینی هیچی نیست…
وقتی اینارو فهمیدم تصمیم گرفتم هرروز به ترسام یه قدم نزدیک بشم….
واقعاااااا بهش رسیدم که چقدر من بیخود میترسیدم…
میدیدم من دارم رشد میکنم بانزدیک شدن به ترسام و این یعنی تغییر
من ازقبل دیگه خودمو اماده میکردم…
و به خوشی های بعد تغییر فکر میکردم
من یه هفته پیش یعنی همین هفته اسمون وزمین اومدن جلو چشمم???
داغووون شدم به معنای واقعی…
شب ازبدن درد خواب نداشتم…
صبح زود پامیشدم….
برنامم فوق العاده سنگین شد…
درخواست به کارزیاد داشتم….
جوری شد که به گریه افتادم…
قیافه م رو نمیتونستم تواینه ببینم اینقدر داغون شده بود ظاهرم خخخ
اصلا بیحال میوفتادم شب…
کلیـــــــی زحمت کشیدم بهتون هم گفتم یادتونه؟
این هفته که پیش رومه ازهفته پیشش سحت تره?
چون صبح تاساعت۱۲ظهر خودم کلاس حوزه دارم،این ترم هم۱۸واحد گرفتم?
ساعت۱۲ظهر تا۱۰شب شاگرد دارم.
اما بچه ها؟
تغییییر درد داره رنج داره عذاب داره اررررره…
استرس داره…نگرانی داره…
اما بعدش خیییییلی قشنگهههه????
بچه ها اینوواقعا جدی میگم.
از روزی که رفتم تودل ترسام و تغییر میدم زندگیم رو خیلی بهم پیشنهاد کارمیدن…همه دوست دارن ازطریقی بهم وصل بشن…بیان سمتم …بامن کارکنن…باهام درتماس باشن و…
مرتب گوشیم زنگ میخوره بهم پیام میدن خانم قنواتی بیا بامن همکاری کن و….
من قبلا چون سر جام درجا میزدم کسی هم بهم پیشنهاد همکاری نمیداد
بچه ها؟
زندگی همینه…
باید رنج بکشی…عذاب بکشی تابتونی خودتو تغییر بدی
سرجات درجا بزنی هییییچی بهت نمیرسه
باید بری تودل ترسات کم کم…
بچه ها؟؟؟
اصلا نذارید ترس ازانجام کاری بیاد سراغت…خودت برو استقبال کن ازترسات…
خودت برو پیشوای ترس
اگر نری خودت… اون میادسمتت
فرقش اینه که وقتی خودت بری سمت ترسات خیییلی بهتره تازمانی که بزور ترس بیاد سراغت تایکاری رو انجام بدی
کاری به کسی نداشته باش…
نظر عمه چیه خاله چیه مامان چیه و…
خووووووودتتتتتتت
ببین خودت کدوم کاررو درست میدونی
وااااای اگر من میخواستم به نظر بقیه گوش کنم خخخخخ
کم کم با ترسات رو به رو شو…
نذار کسی کارت رو انجام بده…
من ازکدچیکی پدر نداشتم و همیشه یاد گرفتم مستقل باشم وگرنه داغووون میشم
میرفتم کلاس و…اگر پسری دست درازی میکرد خودم باید ازخودم دفاع میکردم…
باید همههههه جوره حواسم میبود که ضربه نخورم… حقمو نخوردن
خدایی الان خییییییلییییی زرنگ شدم?
مامانم تعجب میکنه بعضی وقتا میگه صبا توازمنم زرنگ تری…
خیییییلی زرنگم براهمهههه چی
بشدت وقت شناسم… بشدت پشتکارم بالاس…تاتهش رو میرم
سرزبون دارم…کاری رو بخوام ازکسی اینقدر باهاش خوب صحبت میکنم که راضی میشه?
اصلااااا کسی باورش نمیشه من یه دختر۲۱ساله م….
اصلااااااا نمیذارم کسی حقم رو بخوره… چهارچشی حواسم به زندگیمه… نمیذارم هزارتومن کسی حقم رو بخوره…
بچه ها زبون خیییلی مهمه…
نداشته باشی عقبی کلا
من هرموفقیتی داشتم نصفش بخاطر زبونم بوده
من کلا کارم ازاده، هرکی کارش ازاده میدونه که دوتاچی شاه کلیدشه یکی مهارت خوب یکی سرزبون
اینارو درکنارهم نداشته باشی کلا ازهمه میری عقب تر
بچه ها رو سرزبونتون کارکنین…
واااای خندم میگیره من یه زمانی لال بودم انگارخخخخخ
هییییچی بلد نبودم هییییچی
چهارتا کلمه حرف هم بلد نبودم….
اماالان باهرکی حرف میزنم سریع قانع میشه و…
بگذریم
بچه ها؟
من بی پرده همه چی رو میگم بهتون دیگه خودت میدونی وخودت
بچه ها حال خوب بعداز تغییره??
اینقدر لذت داره بعدش که من خودم میرم سراغ کار
دنیا منتظرت نمیمونه ساعت۱۰تازه از خواب نازت پاشی…
اگر تغییر میخوای اول ازهمه مسیرت رو ازبقیه جداکن حتی ازخانواده
ساعت خواب وبیداریت ابدااااااا نباید مثل خانواده باشع
ساعت تغذیه ت ساعت تفریح و….
هیچیییییت نباید مثل بقیه باشه
زندگی متفاوت میخوای باید کارمتفاوتی هم کنی
من صبح ساعت۷پامیشم بعدش ورزش و…
خب بقیه خانواده توخواب نازن به من چه خب؟؟
من زندگیم برنامه هام متفاوته
اتفاقا کاری که ادمای تنبل زندگیت انجام میدن رو تو نباید انجام بدی
متفاوت باش…
بذارهمه بخوابن توساعت بذار پاشو…
توزندگی فهمیدم ادما دوتاراه بیشتر ندارن:
یا تغییررمیکنی خودت…
یا بزور زندگی به هرطرف دلش بخواد تغییرت میده
توسرجا خودت نمیمونی شک نکن
یا داری میری سمت مسیر کج یا داری میای سمت مسیر درست
هیییییچ ادمی خنثی نیس
همه ترسات از باور نداشتن به قدرت خداس…
چقدر بهتون گفتم بیاید تودوره تقویت باور?♀
بعضی هاتون هم واقعا تنبلید…
ببخشید البته…
ولیییییی واقعاااااا تنبلید
همه موفقیت میخوان…
همه ارامش میخوان….
همههههه حال خوب میخوان…
همهههه استرس رو نمیخوان…
همه ترس رو نمیخوان…
اما کدومتون حاضرید یکساااال۳۶۵روز هرررووز یه کاررو انجام بدید؟؟؟؟؟
ازاینجا متفاوت میشن ادما
من بیش از یکسااااااله دارم چندیییین کاردرست روهرروز تکرارمیکنم…
بنظرت حالم ازش بهم نمیخوره؟؟
چراااا بهم میخوره
خسته نمیشم ازانجام یکار در۳۶۵روز؟
چراااا فوق العاده هم خسته میشم.
اما #بــــــاید انجام بدم
صبا ما انگیزه نداریم؟؟
کدوم ادم احمقی بهت گفته که توباید یه عاااالمه انگیزه داشته باشی تاحرکت کنی؟؟؟
واااای چقدر دلم میسوزه??
چقدر یادم خودم میوفتم بااین سوالاتون
من زندگیم رو ازجایی تغییر دادم که فهمیدم من نیاز به یه عالمه انگیزه ندارم.
اما به انداازه یه عاااااالمه پشتکار نیاز دارم
من خودم ادم ترسویی بودم وتاحدی هستم…
ببین این حرفا حاصل تجربه خودمه
من خییییلی از کارهارو ازش فرارمیکردم تا مسئولیت قبول نکنم…
چون میترسیدم موفق نشم…
میترسیدم مسخرم کنن…
خیییییلی فرارکردم
اما درنهایت اینو ازمن بشنو…
هرچقدددرررر بیشتر فرارکنه عذابش بیشتره…
هرچقدر بیشتر ترسای الکیت رو باورکنی بیشتر ازشون میترسی…
اگر خودت نری تودل ترسات بطور سخت اون ترسات میان سراغت…
اگر خودت بری سراغش خییلی کم درد میکشی…
تغییر درد داره اما فوق العاده بعدش احساس عزت نفس خودباوری پیدامیکنی
همین مثل همیشه عاقلان را فی الاشاره❤️
writer:S.Gh